امیررضا ماکارونی میخورد.....
نوش جونت گل پسرم. همه ی هستی من تویی امیررضا جان. ...
نویسنده :
مامان مرضیه
9:32
کجا نشستی مامان؟
این اقا امیررضا هر وقت من اشپزی کنم باید بشینه رو کابینت و حسابی شیطونی کنه......... از بیرون صدای هوا پیما میاد دنبالش میگرده یا میره توبالکن...........میگه اوخخخخخخخخخ اینجا ظرف دارچین رو انداخته پایین و میخنده خدا نگهدار تا بعد............. ...
نویسنده :
مامان مرضیه
9:26
شیطنت های گل مامان....
رفته سر میز ارایش و لاک پاک کن رو ور داشته میگه باز کم منم الکی زور میزنم میگم باز نمیشه میخنده و خودش ازم میگیره میگه نشدو میخنده فدات بشم عزیز دل مامانی امیررضا جان خیلی کلمات رو یاد گرفته. از ته دل میگه بابا.مامان. موز. قاقا.بدو بدو......سس . چیچچی به سیب زمینی میگه. بریم هم میگه تا باباش میاد خونه میگه بریم دَدَ........... ...
نویسنده :
مامان مرضیه
9:15
قناد باشی من................
امیررضا جان با مامانی داشت شیرینی درست میکرد و گاهی هم اونا رو میخورد. قالب هم برام میزد پسرم. فدای دستا ی کوچولوت بشم من مامانی اینجا هم شیرینی ها رفتن تو فر امیررضا داره با من شوخی میکنه بفرمایید نوش جان خدایی قالب زدن خیلی سخت بود خسته شدم. شیرینی رو روز شنبه درست کردیم و خیلی بهمون خوش گذشت. اخه مگه میشه کسی پسر به این نازی داشته باشه بهش خوش نگذره؟؟؟ شاد باشید و در پناه حق ...
نویسنده :
مامان مرضیه
9:07
امیررضا کمک میکند....
سلام شنبه شب قرار شد عمه طیبه اینا بیان خونمون. هرچی اصرار کردیم برا شام نیومدن. بعد شام تشریف اوردن . من هم شروع کردم به تمیز کردن خونه که اقا امیررضا هم مامانشو تنها نذاشت و دست به کار شد. از ته دل هم پاک میکرد پسرم حسابی تمیز شد وقتی هم که مهمون هامون اومند تا چند دقیقه نشده خونه (کن فیکون) شد........ امیررضا هم حساس رو اسباب بازی هاشون به فاطمه نمیداد. مخصوصا عروسک کایلو که مامانم براش خریده بسته به جونشه.از دست فاطمه گرفت و بهش نداد ...
نویسنده :
مامان مرضیه
9:07
عکس از نوروز
پسرم مریض و بی حال بود........... ...
نویسنده :
مامان مرضیه
23:22
عسل من........
پسر عزیزم این نوشته رو به یاد بسپار و فراموش نکن. خیلی خیلی دوستت دارم گلم ...
نویسنده :
مامان مرضیه
9:24
کوه صفه
کوه صفه ی اصفهان خیلی خیلی زیباست عکسامون اپلود نشد ...
نویسنده :
مامان مرضیه
9:20
چهارشنبه سوری گل پسرم.
دایی حمید رضا جون براش فیش روشن کرده............به زبون امیررضا این جا داره منو بوس میکنه بعدش هم رفتیم بیرون پست بعدی عکسای سیزده بدر.......... ...
نویسنده :
مامان مرضیه
9:14